تریستان یتس مدیر اجرایی Yates Management است، یک شرکت مشاوره ای که به موسسات مالی ایالات متحده و ارائه دهندگان امنیت با پشتوانه وام مسکن خدمات ارائه می دهد.
Thomas J. Brock یک CFA و CPA با بیش از 20 سال تجربه در زمینه های مختلف از جمله سرمایه گذاری، مدیریت پرتفوی بیمه، امور مالی و حسابداری، سرمایه گذاری شخصی و مشاوره برنامه ریزی مالی، و توسعه مطالب آموزشی در مورد بیمه عمر و مستمری است.
پیت راتبرن نویسنده مستقل، ویرایشگر کپی و بررسی کننده واقعیت است که در اقتصاد و امور مالی شخصی تخصص دارد. او بیش از 25 سال را در زمینه آموزش متوسطه گذرانده است و از جمله موارد دیگر، ضرورت سواد مالی و امور مالی شخصی را به جوانان در آغاز زندگی مستقل آموزش داده است.
دو قیمت وجود دارد که دانستن آنها برای هر سرمایهگذاری بسیار مهم است: قیمت فعلی سرمایهگذاری که مالک یا قصد مالکیت آن را دارند و قیمت فروش آتی آن. با وجود این، سرمایه گذاران دائماً تاریخچه قیمت گذاری گذشته را مرور می کنند و از آن برای تأثیرگذاری بر تصمیمات سرمایه گذاری آینده خود استفاده می کنند. برخی از سرمایه گذاران سهام یا شاخصی را که به شدت افزایش یافته است نمی خرند، زیرا آنها تصور می کنند که به دلیل اصلاح است، در حالی که سرمایه گذاران دیگر از سقوط سهام اجتناب می کنند زیرا می ترسند که این سهام همچنان به وخامت خود ادامه دهد.
آیا شواهد دانشگاهی از این نوع پیشبینیها بر اساس قیمتگذاری اخیر پشتیبانی میکند؟در این مقاله، ما به چهار دیدگاه مختلف از بازار نگاه خواهیم کرد و در مورد تحقیقات دانشگاهی مرتبط که از هر دیدگاه پشتیبانی میکنند، بیشتر خواهیم آموخت. نتیجه گیری به شما کمک می کند تا نحوه عملکرد بازار را بهتر درک کنید و شاید برخی از تعصبات خود را حذف کنید.
4 روش برای پیش بینی عملکرد بازار
تکانه
"با نوار نجنگید."این قطعه خرد بازار سهام که به طور گسترده نقل شده است به سرمایه گذاران هشدار می دهد که در مسیر روند بازار قرار نگیرند. فرض بر این است که بهترین شرط در مورد حرکات بازار این است که آنها در همان جهت ادامه خواهند داشت. این مفهوم ریشه در امور مالی رفتاری دارد. با وجود این همه سهام برای انتخاب، چرا سرمایه گذاران پول خود را در سهامی که در حال سقوط است، بر خلاف سهامی که در حال صعود است، نگه می دارند؟این ترس و حرص کلاسیک است.
مطالعات نشان داده اند که جریان های ورودی صندوق های مشترک با بازده بازار همبستگی مثبت دارد. مومنتوم در تصمیم گیری برای سرمایه گذاری نقش دارد و وقتی افراد بیشتری سرمایه گذاری می کنند، بازار بالا می رود و حتی افراد بیشتری را به خرید تشویق می کند. این یک حلقه بازخورد مثبت است.
یک مطالعه در سال 1993 توسط Narasimhan Jegadeesh و Sheridan Titman ، "بازگشت به خرید برندگان و فروش بازنده ها" ، نشان می دهد که سهام فردی دارای حرکت است. آنها دریافتند که سهام هایی که طی چند ماه گذشته عملکرد خوبی داشته اند ، احتمالاً ماه آینده عملکرد برتر خود را ادامه می دهند. معکوس نیز صدق می کند: سهام هایی که عملکرد ضعیفی داشته اند ، احتمالاً عملکرد ضعیف خود را ادامه می دهند.
با این حال ، این مطالعه فقط 3 تا 12 ماه به جلو نگاه کرد. در دوره های طولانی تر ، اثر حرکت به نظر می رسد معکوس است. طبق یک مطالعه سال 1985 توسط ورنر د باندت و ریچارد تالر با عنوان "آیا بازار سهام بیش از حد واکنش نشان می دهد؟"سهام هایی که در سه تا پنج سال گذشته عملکرد خوبی داشته اند ، احتمالاً در سه تا پنج سال آینده و برعکس بازار را تحت تأثیر قرار می دهند. این نشان می دهد که چیز دیگری در جریان است: میانگین برگشت.
معده میانگین
سرمایه گذاران باتجربه ، که فراز و نشیب های بسیاری از بازار را دیده اند ، غالباً این تصور را می گیرند که با گذشت زمان بازار حتی از آن خارج می شود. از نظر تاریخی ، قیمت های بالای بازار اغلب این سرمایه گذاران را از سرمایه گذاری منصرف می کند ، در حالی که از نظر تاریخی پایین ممکن است فرصتی باشد.
گرایش یک متغیر ، مانند قیمت سهام ، برای همگرایی با ارزش متوسط با گذشت زمان ، میانگین برگشت نامیده می شود. این پدیده در چندین شاخص اقتصادی یافت شده است که برای دانستن آن مفید است ، از جمله نرخ ارز ، رشد ناخالص داخلی (تولید ناخالص داخلی) ، نرخ بهره و بیکاری. میانگین برگشت نیز ممکن است مسئول چرخه های تجاری باشد.
هیئت منصفه هنوز در مورد اینکه آیا قیمت سهام به میانگین باز می گردد ، خارج است. برخی از مطالعات نشان می دهد که میانگین برگشت در برخی از مجموعه داده ها در برخی دوره ها است ، اما بسیاری دیگر این کار را نمی کنند. به عنوان مثال ، در سال 2000 ، رونالد بالورز ، یانگرو وو و اریک گیلیلند شواهدی از میانگین برگشت در افق های سرمایه گذاری طولانی ، در قیمت نسبی شاخص سهام 18 کشور پیدا کردند. با این حال ، حتی آنها کاملاً متقاعد نشده بودند ، همانطور که در مطالعه خود نوشتند ، "یک مانع جدی در تشخیص میانگین بازگشت ، عدم وجود سریال های بلند مدت قابل اعتماد است ، به ویژه به این دلیل که میانگین برگشت ، در صورت وجود ، آهسته است و تصور می شودفقط در افق های طولانی قابل برداشت است. "
با توجه به اینکه آکادمی به حداقل 80 سال تحقیق در بورس اوراق بهادار دسترسی دارد ، این نشان می دهد که اگر بازار تمایل به بازگشت به معنای بازگشت داشته باشد ، این پدیده ای است که به آرامی و تقریباً غیرقابل تصور ، طی سالها یا حتی دهه ها اتفاق می افتد.
مارتینگالس
احتمال دیگر این است که بازده های گذشته فقط مهم نیستند. در سال 1965 ، پل ساموئلسون بازده بازار را مورد مطالعه قرار داد و دریافت که روند قیمت گذاری گذشته هیچ تاثیری در قیمت های آینده ندارد و استدلال می کند که در یک بازار کارآمد ، نباید چنین تاثیری داشته باشد. نتیجه گیری وی این بود که قیمت بازار Martingales است.
Martingale یک سری ریاضی است که در آن بهترین پیش بینی برای شماره بعدی شماره فعلی است. این مفهوم در تئوری احتمال ، برای برآورد نتایج حرکت تصادفی استفاده می شود. به عنوان مثال ، فرض کنید 50 دلار دارید و همه آن را روی یک سکه شرط بندی می کنید. بعد از پرتاب چقدر پول خواهید داشت؟شما ممکن است 100 دلار داشته باشید یا ممکن است 0 دلار پس از پرتاب داشته باشید ، اما از نظر آماری بهترین پیش بینی 50 دلار است - موقعیت اصلی اصلی شما. پیش بینی ثروت شما پس از پرتاب یک مارتینگال است.
در قیمت گذاری گزینه سهام ، می توان بازده بازار سهام را به عنوان مارتینگال فرض کرد. براساس این نظریه ، ارزیابی گزینه به روند قیمت گذاری گذشته یا هر گونه تخمین روند قیمت آینده بستگی ندارد. قیمت فعلی و نوسانات تخمین زده شده تنها ورودی های خاص سهام است.
یک مارتینگال که در آن تعداد بعدی به احتمال زیاد بیشتر است ، به عنوان یک زیر مارتینگال شناخته می شود. در ادبیات عامه ، این حرکت به عنوان یک پیاده روی تصادفی با رانش رو به بالا شناخته می شود. این توضیحات مطابق با بیش از 80 سال سابقه قیمت گذاری در بورس است. با وجود بسیاری از معکوس های کوتاه مدت ، روند کلی به طور مداوم بالاتر بوده است.
اگر بازده سهام اساساً تصادفی باشد ، بهترین پیش بینی برای قیمت بازار فردا به سادگی قیمت امروز است ، به علاوه افزایش بسیار اندک. سرمایه گذاران به جای تمرکز روی روندهای گذشته و جستجوی حرکت احتمالی یا معناداری ، باید بر مدیریت ریسک ذاتی در سرمایه گذاری های بی ثبات خود تمرکز کنند.
جستجوی ارزش
سرمایه گذاران ارزش سهام را ارزان خریداری می کنند و انتظار دارند بعداً پاداش بگیرند. امید آنها این است که یک بازار ناکارآمد سهام را کم ارزش داشته باشد ، اما قیمت آن با گذشت زمان تنظیم می شود. سؤال این است: آیا این اتفاق می افتد و چرا بازار ناکارآمد این تنظیم را ایجاد می کند؟
تحقیقات حاکی از آن است که این سوءاستفاده و تعدیل به طور مداوم اتفاق می افتد ، اگرچه شواهد بسیار کمی برای دلیل این اتفاق ارائه می دهد.
در سال 1964، ژن فاما چندین دهه تاریخ بازار سهام را مطالعه کرد و با همکاری بعدی با کنت فرنچ، مدل سه عاملی را برای توضیح قیمتهای بازار سهام توسعه داد. مهم ترین عامل در توضیح بازده قیمت آتی، ارزش گذاری است که با نسبت قیمت به دفتر (P/B) اندازه گیری می شود. سهام با نسبت قیمت به دفتر پایین بازدهی قابل توجهی بهتر از سایر سهام داشتند.
نسبت های ارزش گذاری تمایل به حرکت در یک جهت دارند و در سال 1977، سانجوی باسو نتایج مشابهی را برای سهام با نسبت قیمت به درآمد پایین (P/E) یافت. از آن زمان، همین اثر در بسیاری از مطالعات دیگر در ده ها بازار یافت شده است.
با این حال، مطالعات توضیح نداده اند که چرا بازار به طور مداوم این سهام "ارزش" را اشتباه قیمت گذاری می کند و بعداً تعدیل می کند. یک نتیجه گیری احتمالی که می توان گرفت این است که این سهام دارای ریسک اضافی هستند که سرمایه گذاران برای پذیرش ریسک اضافی، غرامت بیشتری را طلب می کنند.
قیمت محرک نسبتهای ارزشگذاری است، بنابراین، یافتهها از ایده بازار سهام با بازگشت میانگین حمایت میکنند. با بالا رفتن قیمت ها، نسبت های ارزش گذاری بالاتر می رود و در نتیجه بازده پیش بینی شده آتی کمتر می شود. با این حال، نسبت P/E بازار در طول زمان نوسانات زیادی داشته است و هرگز سیگنال خرید یا فروش ثابتی نبوده است.
خط پایین
حتی پس از دههها مطالعه توسط باهوشترین ذهنهای مالی، هیچ پاسخ محکمی وجود ندارد. نتیجهگیری خوبی که میتوان گرفت این است که ممکن است برخی اثرات حرکتی در کوتاهمدت و یک اثر میانگین بازگشت ضعیف در بلندمدت وجود داشته باشد.
قیمت فعلی جزء کلیدی نسبت های ارزش گذاری مانند P/B و P/E است که نشان داده شده است که دارای قدرت پیش بینی بر بازده آتی سهام هستند. با این حال، این نسبت ها نباید به عنوان سیگنال خرید و فروش خاص در نظر گرفته شوند، بلکه باید به عنوان عواملی در نظر گرفته شوند که نقشی در افزایش یا کاهش بازده بلندمدت مورد انتظار دارند.