معامله هارمونیک روشی برای تجزیه و تحلیل بازارهای مالی با شناخت الگوهای قیمتی خاص و همسویی نسبت های فیبوناچی برای تعیین نقاط برگشت بالقوه است.
این روش شناسی فرض می کند که الگوها یا چرخه های معاملاتی، مانند زندگی، خود را تکرار می کنند. کلید شناسایی این الگوها و ورود یا خروج از معاملات بر اساس احتمال وقوع همان اقدام تاریخی قیمت است.(بر اساس «معامله ساز هارمونیک»، اسکات ام. کارنی)
الگوهای هارمونیک برای عینی تر کردن فیبوناچی
یک سوال رایج در مورد استفاده از فیبوناچی: چگونه می توان از میان ده ها نسبت و خط در نمودار به چیزی که واقعاً قابل استفاده است خلاصه کرد؟
سطوح فیبوناچی زیادی وجود دارد و از نظر تئوری، امکان مبادله با هر یک از آنها وجود دارد. اما، با این گفته، به طور کلی توصیه نمی شود. اینجاست که الگوهای هارمونیک تلاش میکنند تا فرآیند را عینیتر کنند. الگوهای هارمونیک نسبت فیبوناچی خاص را با زمینه خاصی که در آن رخ می دهد مطابقت می دهد. به این ترتیب می توان از اصلاحات فیبوناچی، پسوندها و پیش بینی ها برای تعریف عینی استفاده کرد که کدام سطوح مهم هستند و کدام یک باید نادیده گرفته شوند.
نحوه خواندن الگوهای هارمونیک
در زیر دو الگوی هارمونیک معمولی (خفاش)، یکی با نقطه عطف احتمالی صعودی و دیگری با یک نقطه عطف احتمالی نزولی است. شگفت انگیز است که چقدر این الگوها ساده هستند! هر حرف در الگو نشان دهنده یک سطح محوری بالا یا پایین به استثنای نقطه D است که نشان دهنده یک سطح محوری ممکن است.
هنگام تعریف یک سطح محوری در معاملات هارمونیک، از سطوح فیبوناچی خاص برای هر الگوی استفاده میکنید که قیمت با قوانین مطابقت دارد و یک نقطه عطف را تشکیل میدهد. نقطه D جایی است که می توان معامله را وارد کرد در حالی که هر چیز دیگری در الگو وجود دارد تا به شناسایی سطح دقیقی که نقطه D در آن سقوط می کند کمک کند.
رابطه بین نقاط مختلف (به جز یک) بازه ای از سطوح فیبوناچی است. پنج مرحله زیر نحوه یافتن هر نقطه (X، A، B، C، D) را نشان می دهد:
1. یک نقطه شروع مشخص (X) را مشخص کنید. معمولاً یک نقطه قیمت بالا یا پایین با قیمت نزدیک به نزدیکترین حرکات قیمت تاریخی. 2. نقطه A اولین نقطه محوری است که در انتهای یک حرکت اولیه به بالا یا پایین یافت می شود. این نکته لازم نیست که با فیبوناچی اندازه گیری شود ، اما هنگام تعیین مکان B و نقطه D از بین می رود. 3. حرکت بعدی به ما نشان می دهد که نقطه B در کجا قرار خواهد گرفت و یکی از سطوح تعیین کننده برای تصمیم گیری در مورد الگویی است که ما به آن نگاه می کنیم. این با استفاده از اصلاح فیبوناچی از x به a اندازه گیری می شود و به عنوان مثال در الگوی خفاش که در بالا مشاهده می شود ، باید در جایی بین 38. 2 ٪ و 61. 8 ٪ باشد.(در حالت ایده آل در خفاش به دنبال تعلیق 50 ٪ هستیم). 4- حرکت بعدی ، به نقطه C می تواند در جایی بین 38. 2 ٪ و 88. 6 ٪ از فاصله بین نقاط A و B-یک تنظیم فیبوناچی از قیمت قبلی از A به B. به B. پایان یابد. از چندین سطح فیبوناچی برای تعیین سطح دقیق مورد نظر ما ، و در این حالت ، نسبت دقیق 88. 6 ٪ اصلاح فاصله بین نقاط X و A را نشان می دهد.
برای حفر عمیق تر و تعیین مهمترین سطح ، ایده های اضافی برای در نظر گرفتن وجود دارد.
• ساختار AB = CD وجود دارد (خواه شامل نوسان قیمت XA باشد یا از آن خارج شود) که جایی بین 1: 1 (AB در واقع با CD است) یا 1: 1. 618 (پای CD طولانی تر است).• نسبت نقطه B (در رابطه با نوسان XA) به شما می گوید چه الگویی را می بینید (به عنوان مثال . 50 = خفاش ، . 786 = پروانه و غیره).• دانستن نوع الگوی ، نسبت اصلی را که باید نقطه d در آن سقوط کند ، به شما می گوید. این نسبت ، مانند نقطه B ، درصدی از نوسان XA است.• پسوند BC و پیش بینی AB = CD به شما می گوید که چقدر بیشتر (اگر اصلاً) از سطح تعریف شده XA برای تکمیل این الگوی نگاه کنید.
نتیجه سه سطح است که یک منطقه را تشکیل می دهد. سطح پسوند BC ، سطح پیش بینی AB = CD و نسبت اولیه برای هر الگوی. اگرچه ما این را "منطقه" می نامیم ، این کل فرایند در مورد یافتن یک شماره ، یک سطح نسبت است.
این سه نسبت همیشه به همان ترتیب سقوط نمی کنند و این نسبت مشخص شده است که کمترین (الگوی صعودی) یا بالاترین (الگوی نزولی) است که مهمترین آنها در هنگام ادامه شناسایی ، تأیید و اجرای تجارت خود است.
کشیدن ماشه
الگوی هارمونیک منطقه قیمت را که در آن می تواند معکوس باشد فراهم می کند. برای اجرای ، با استفاده از یک بازه زمانی کوچکتر یا سایر تکنیک های تجزیه و تحلیل فنی مانند عملکرد قیمت ، الگوهای شمعدانی و شاخص هایی مانند RSI می توانند تنظیم تجارت را تقویت و تأیید کنند.