دو گروه برجسته سفته بازان در دهه 1920 «جمعیت دیترویت» و ایرلندی-آمریکایی ها بودند. اولی شامل والتر کرایسلر و ویلیام کراپو دورانت، بنیانگذار جنرال موتورز بود. از قضا، پس از زیان های بزرگ در بازار سهام در سال 1920، پاسخ دورانت این بود که کار روزانه را رها کرد و به یک اپراتور سهام تمام وقت تبدیل شد. تا سال 1929 او بیش از 4 میلیارد دلار سهام (38 میلیارد دلار به پول امروزی) را در اختیار داشت.
ایرلندی-آمریکایی ها شامل چارلز میچل، مایک میهان و جوزف کندی، پدر جی اف کندی بودند. میچل، رئیس بانک ملی شهر، پیشگام بسیاری از تاکتیکهای فروش تهاجمی بود که در دهه 1920 برای سرازیر کردن اوراق بهادار درجه دو استفاده میشد - رویهای که به عنوان میچلیسم شناخته شد. این شامل «تولید» اوراق بهادار بود که سپس با هجوم به «مشتریان بالقوه» در ایستگاههای قطار و بارها توزیع میشد. حتی یک روز قبل از سقوط، او همچنان صعودی بود: «هیچ چیز اساساً در بازار سهام یا ساختار تجاری یا اعتباری اساسی وجود نداشت». متأسفانه، او الگوی فروش خود را باور کرد و میلیون ها دلار در این سقوط از دست داد.
نگرانیهای نه چندان مقدس نیز جای خود را به وسواس غالب بازار سهام داد، به طوری که یک روانشناس اظهار داشت: "سکس آنقدر آزاد و فراوان شده است که دیگر هیجانی را که قبلا داشت را فراهم نمی کند. قمار در وال استریت تنها هیجانی است که برای ما باقی مانده است."
در اوج رونق، تحولات بازار با روابط جنسی و عاشقانه در گفتگوهای زنان رقابت می کرد و مجلات زنان مشاهده کردند که خوانندگان آنها دلالان سهام را جذاب تر از ستاره های سینما می دانستند.
یکی دیگر از ویژگیهای عجیب سالهای رونق، شیفتگی عمومی به سیستمهای معاملاتی باطنی بود، که به گفته سازندگان آنها، "ضمانت شکست وال استریت" بود.
اینها شامل سیستمهایی مبتنی بر مشاهده لکههای خورشیدی، فعالیتهای شعلههای خورشیدی و موقعیتهای سیارهای، و روش جمعآوری سهام بود که از کدهای مخفی موجود در کتابهای کمیک استفاده میکرد. حتی سیستمی وجود داشت که پیشبینی میکرد طی ماهها هیچ رکودی وجود نداشته باشد که حاوی حرف «r» باشد.
حاشیه خطا
با این حال، با تمام زرق و برق خود، رونق دهه 1920 بر پایه های بسیار لرزان بنا شد. تقاضای پایدار مصرف کننده به اشکال سوداگرانه اعتبار مانند طرح های پرداخت اقساطی متکی بود.
در تقاضای خود برای تأمین مالی فوری ، مصرف کنندگان در انتظار درآمد آینده که (به اشتباه) فرض می کردند ، کالاهای بیشتری را با اعتبار خریداری می کردند. دلالان از وام های حاشیه ای به طور گسترده برای تأمین بودجه سرمایه گذاری استفاده می کردند و اجازه می دهند اهرم های عظیمی ایجاد شود.
چنین وام هایی در ابتدا به دلیل پایین بودن تخفیف ، که در سال 1927 حتی بیشتر کاهش یافت ، بسیار جذاب بودند.
اگرچه فدرال رزرو از فوریه 1928 تغییر کرد ، نرخ افزایش نرخ و هشدار دادن به بانک های آمریکایی در مورد ساخت این وام ها ، تقاضا از دلالان همچنان بالا بود. عرضه حتی در غیاب بانکها نیز بالا باقی مانده است ، زیرا شرکت ها می توانند با وام دادن به بازار وام های تماس ، سرمایه های بزرگی را انجام دهند.
استفاده از اهرم محدود به افراد نبود. شرکت های ابزار و راه آهن در شرکت های عظیم هلدینگ به نام سیستم ها با سهام متقاطع در برنامه های کاربردی و راه آهن متعدد ادغام شدند که هر یک از آنها بسیار اهرم بودند.
این ترتیبات برای شرکت هلدینگ ارائه می شود ، اما در صورت ترشح همه چیز ، خطرات را نیز افزایش می دهد.
تا سال 1929 ، بورس سهام به طور جدی مورد توجه قرار گرفت و گفته می شود "نه تنها آینده بلکه از این پس" تخفیف می یابد. از ابتدای سال 1925 تا اوج بازار در سپتامبر 1929 ، قیمت سهم سه برابر درآمد داشت.
در این مرحله کل اقتصاد در حال بیماری بود. نرخ بهره اکنون 6 ٪ بود - به اندازه کافی بالا برای کاهش تقاضا برای وام های حاشیه ای نبود ، اما برای آسیب رساندن به بقیه اقتصاد مناسب است. این نرخ بهره بالا همچنین منجر به طلا از اروپا به نیویورک شد و بازارهای صادراتی ایالات متحده را تضعیف کرد.
تقاضای مصرف کننده نیز در حال افزایش بود. کاهش قیمت کالاهای کشاورزی در ایالات متحده ، قدرت خرید کشاورزان را که بخش بزرگی از جمعیت را تشکیل می دادند ، کاهش داده است.
علاوه بر این ، با وجود 6 میلیارد دلار وام های اقساطی که برجسته است ، با توجه به اینکه دستمزدها در حال افزایش نیست ، اعتبار اقساطی قابل گسترش نیست.
سلامت مالی
گزیده زیر از ادی کانتور کوتاه گرفته شده است! حماسه ای از Wailing Wall Street (1930):
"گلویم از گوش به گوش بریده می شود. من در هفت مکان دیگر خونریزی می کنم. در پشت سرم می کوبد ، دستانم به شدت لرزید و من دردهای تیراندازی تیز در سراسر بدنم دارم و علاوه بر اینتمام آنچه که سلامت عمومی من خیلی خوب نیست. "
یکی از بزرگترین متخصصین تشخیصی در آمریکا مرا به هم زد و مرا در سراسر محل مورد بررسی قرار داد. وی گفت: "شما یک مرد بسیار بیمار هستید"."یک مرد بسیار بیمار. شما از مونتگومری بخش کبد رنج می برید. جنرال الکتریک معده ؛Westinghouse از مغز ، و علاوه بر این یک مورد شدید از احتراق داخلی دارید. "
"شوخی روی پزشک است. او متوجه من نشد که من وارد کار او شدم یا او فهمیده بود که من از گرفتن یک سوار غیر منتظره در آسانسور اوتیس نیز بدی دارم! هنگامی که من از وثیقه فرار کردم ، کابل چرت زد و من بدون یک شوک اسفرز در زیرزمین فرود آمدم.
پیامبر ضرر
رئیس جمهور هوور از سال 1928 احتیاط کرده بود ، اما تعداد کمی از سرمایه گذاران گوش فرا دادند تا اینکه راجر بابسون ، یک آمار برجسته و برجسته و پیش آگهی در 5 سپتامبر 1929. ناگهان از ترس از حرص و آز.
در 24 اکتبر یا "پنجشنبه سیاه" ، رکورد 12. 9 میلیون سهام معامله شد که روز بعد فروش در بازارهای اروپا را آغاز کرد. بازار نیویورک هنگام تجارت از سرگیری بعد از آخر هفته ، همچنان به سقوط خود ادامه داد.
سرانجام ، در 31 اکتبر ، دبیر خزانه داری ملون کاهش نرخ بهره را به 5 ٪ اعلام کرد. اقتصاد برای چندین سال قبل از کاهش چشمگیر بازار سهام در تابستان سال 1932 ، به مدت چند سال در هم آنگونه بود و میانگین صنعتی داو جونز را از اوج خود در 3 سپتامبر 1929 89 ٪ کاهش داد.
در این دوره ، تولید 46 ٪ کاهش یافته ، تجارت خارجی 70 ٪ و قیمت عمده فروشی 32 ٪ است ، در حالی که بیکاری بیش از 600 ٪ افزایش یافته است. رکود بزرگ با جدیت آغاز شده بود.
این تصادف باعث ایجاد تغییرات قابل توجه نظارتی شد. طبق قانون Glass-Stegall در سال 1933 ، بانکداری تجاری و سرمایه گذاری از هم جدا شد و در سال 1934 ، استخرهای بورس ، تجارت خودی و دستکاری در بازار ممنوع بود. در همان سال ، کمیسیون بورس و اوراق بهادار برای جلوگیری از "گمانه زنی های غیر ضروری ، غیر منطقی و مخرب" به سرپرستی جوزف کندی بازیگر گودالر تاسیس شد.
وام های حاشیه ای محدود به 50 ٪ از ارزش وثیقه سهام و معاملات خرس توسط "قانون صعودی" محدود شده است ، به این معنی که فروش کوتاه نمی تواند انجام شود مگر اینکه سهام از آخرین تجارت افزایش یافته باشد.
دولت همچنین حضور پررنگتری در اقتصاد به عهده گرفت و سیاستهای لایسهفر را حذف کرد و حداقل دستمزد و یک سیستم رفاهی را معرفی کرد. این اقدامات موقتی توسط نظریه عمومی استخدام، بهره و پول کینز در سال 1936 تأیید شد.
در حالی که دیدن جنبه روشن پرش مردم از ساختمان ها، کاهش 30 درصدی سهام و بدترین رکود قرن دشوار است، سقوط وال استریت منجر به تعدادی اصلاحات تثبیت کننده از جمله تأسیس SEC و ممنوعیت معاملات داخلی شد.
رونق قبلی همچنین فناوریهای «مدرن» مانند ماشین، رادیو و فیلمها را در دسترس مردم عادی قرار داد و به آزادی بیشتر زنان منجر شد.
کاریکاتور 1926 پیش بینی سقوط بازار سهام
«دراز و کوتاه آن» - مردی که ضررهای خود را متضرر می کند، زن در حال جشن گرفتن دستاوردهای خود